31 ماهگي پارسا جونم
سلام ويژه خدمت همه مامانا و ني ني هاي ناز و گوگولي مگولي
اول از همه اينكه طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق باشه و مارو هم از دعاي خيرتون محروم نكنيد.
ماه تير هم رو به اتمام رسيد در كل ماه بدي نبود خدا رو شكر.
ماماني من، از شيرين زبونيهات هر چي بگم كم گفتم ماشالله عين يه آدم بزرگ با جمله بندي صحيح حرف مي زني، اما متاسفانه تازگي ها از فيلمها يكي دو تا حرف بد(لعنتي) و (ديوونم كن= ديوونم كردي) ياد گرفتي كه مدام تا عصباني ميشي تكرار مي كني ولي كم كم داره دفعات استفاده ات كم ميشه ولي اينقدر با جديت و لحن قشنگي اين كلمات رو تكرار ميكني كه آدم از خنده روده بر ميشه ولي سعي ميكنيم جلوي روي پارسا خودمون رو كنترل كنيم ونخنديم.
از دوستان و ماماناي عزيزي كه تجربه مشابه منو دارند خواهش مي كنم به من ياد بديد تو اين مواقع چطور برخورد كنم و چي كار كنم تا پارسا حرفاي زشت رو تكرار نكنه؟؟؟؟
پارسا ياد گرفته خيلي بامزه و با لحن جدي به همه ميگه "اگه حرف بد بزني فلفل مي ريزم تو دهنت ها!!" و حرفهاي بدي كه خودش ميزنه رو تقصير خاله عسل و خاله شبنم ميندازه.
مهمترين خبر اينكه بابا صادق از مسافرت برگشت و مطابق هميشه كلي واسه پارسا سوغاتي هاي خوشگل آورد، شبي كه باباصادق اومد(30 خرداد) ما جشن تولد دعوت بوديم و حسابي به پارسا خوش گذشت ولي نتونستيم بريم فرودگاه اما بعد از تولد رفتيم خونشون و تو حسابي از ديدن باباصادق و كادوهات ذوق زده شدي.
اين عكس خيلي بامزه است چون همون كسي كه تولدشه با پسر خالش دعواشون شد و از جاشون بلند شدند و الهي بميرم بچم از بس گفت كيك ميخوام خوابش گرفته
مهمترين اتفاق بعدي تولد خاله عسل گل بود(23 تير) كه يه جشن كوچولو و خودموني واسش گرفتيم وشما آقا پارسا! از بس شيطوني كرده بودي درست موقع تولد بازي خوابت برد و هر كاري كرديم بيدار نشدي آخه براي عشق مامان هم كادو گرفته بوديم و شمع Angry bird كه فوت كني و بون تو هيچجا واسه ما صفا نداره عزيزم. واسه همين يه تيكه از كيك و كادوهاي پارسا رو نگه داشتيم تا فردا عصر بهش بديم(كادوهاي پارسا:عروسكهاي كلاه قرمزي، پلنگ صورتي و موبايل باب اسفنجي)
پارسا و كادوهايش(روز بعد از تولد خاله عسل)
شيطنتهاي آقا پارساي مامان:
يه روز ظهر من و مامان منيژ تصميم گرفتيم بريم مانتو بخريم، من تو اتاق پرو بودم كه ديدم مامان منيژ ميگه زود باش بريم پيش پارسا، مردم و زنده شدم از ترس.ولي قضيه از اين قرار بوده كه شما خونه مامان منيژ اينها رفتي جيش كني و دمپاييتو شوت كردي تو چاه توالت و بابا صادق هم كلي عصباني شده بود از دستت (البته خودت ميگي خاله عسل دمپايي رو شوت كرده) تا حالا كه خبري از گرفتگي چاه نيست خداروشكر....
عكسها در ادامه مطلب
اين عكسها حياط خونه مامان منيژ اينهاست:(مامان فداي ژست گرفتنت بشه الهي)
عينك خاله عسل:
شلوار به سر!!