پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه سن داره

پارسا نفس مامان و بابا

31 ماهگي پارسا جونم

1392/4/31 11:49
نویسنده : مامان شادی
1,088 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ويژه خدمت همه مامانا و ني ني هاي ناز و گوگولي مگوليقلب

اول از همه اينكه طاعات و عباداتتون قبول درگاه حق باشه و مارو هم از دعاي خيرتون محروم نكنيد.

ماه تير هم رو به اتمام رسيد در كل ماه بدي نبود خدا رو شكر.ماچ

ماماني من، از شيرين زبونيهات هر چي بگم كم گفتم ماشالله عين يه آدم بزرگ با جمله بندي صحيح حرف مي زني، اما متاسفانه تازگي ها از فيلمها يكي دو تا حرف بد(لعنتي) و (ديوونم كن= ديوونم كردي) ياد گرفتي كه مدام تا عصباني ميشي تكرار مي كني ولي كم كم داره دفعات استفاده ات كم ميشه ولي اينقدر با جديت و لحن قشنگي اين كلمات رو تكرار ميكني كه آدم از خنده روده بر ميشه ولي سعي ميكنيم جلوي روي پارسا خودمون رو كنترل كنيم ونخنديم.

از دوستان و ماماناي عزيزي كه تجربه مشابه منو دارند خواهش مي كنم به من ياد بديد تو اين مواقع چطور برخورد كنم و چي كار كنم تا پارسا حرفاي زشت رو تكرار نكنه؟؟؟؟

پارسا ياد گرفته خيلي بامزه و با لحن جدي به همه ميگه "اگه حرف بد بزني فلفل مي ريزم تو دهنت ها!!" و حرفهاي بدي كه خودش ميزنه رو تقصير خاله عسل و خاله شبنم ميندازه.

مهمترين خبر اينكه بابا صادق از مسافرت برگشت و مطابق هميشه كلي واسه پارسا سوغاتي هاي خوشگل آورد، شبي كه باباصادق اومد(30 خرداد) ما جشن تولد دعوت بوديم و حسابي به پارسا خوش گذشت ولي نتونستيم بريم فرودگاه اما بعد از تولد رفتيم خونشون و تو حسابي از ديدن باباصادق و كادوهات ذوق زده شدي.

 

اين عكس خيلي بامزه است چون همون كسي كه تولدشه با پسر خالش دعواشون شد و از جاشون بلند شدند و الهي بميرم بچم از بس گفت كيك ميخوام  خوابش گرفته

تولد هلنا

 

مهمترين اتفاق بعدي تولد خاله عسل گل بود(23 تير) كه يه جشن كوچولو و خودموني واسش گرفتيم وشما آقا پارسا! از بس شيطوني كرده بودي درست موقع تولد بازي خوابت برد و هر كاري كرديم بيدار نشدي آخه براي عشق مامان هم كادو گرفته بوديم و شمع Angry  bird   كه فوت كني و بون تو هيچجا واسه ما صفا نداره عزيزم. واسه همين يه تيكه از كيك و كادوهاي پارسا رو نگه داشتيم تا فردا عصر بهش بديم(كادوهاي پارسا:عروسكهاي كلاه قرمزي، پلنگ صورتي و موبايل باب اسفنجي)

كيك

 

پارسا و كادوهايش(روز بعد از تولد خاله عسل)

24 تير

شيطنتهاي آقا پارساي مامان:

يه روز ظهر من و مامان منيژ تصميم گرفتيم بريم مانتو بخريم، من تو اتاق پرو بودم كه ديدم مامان منيژ ميگه زود باش بريم پيش پارسا، مردم و زنده شدم از ترس.ولي قضيه از اين قرار بوده كه شما خونه مامان منيژ اينها رفتي جيش كني و دمپاييتو شوت كردي تو چاه توالت و بابا صادق هم كلي عصباني شده بود از دستت (البته خودت ميگي خاله عسل دمپايي رو شوت كرده) تا حالا كه خبري از گرفتگي چاه نيست خداروشكر....

عكسها در ادامه مطلب

 

 

ماشين بازي

اين عكسها حياط خونه مامان منيژ اينهاست:(مامان فداي ژست گرفتنت بشه الهي)

ماشين بازي

 

عينك خاله عسل:

عينك خاله عسلعينك خاله عسل

 

شلوار به سر!!

شلوار

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مصی مامان آرش
1 مرداد 92 21:17
سلام پارسا جونم عزیزم خیلی خندم گرفت وقتی حرفهای بدی که میزنی رو خوندم شما خیلی زود شروع کردی مثل آدم بزرگها حرف زدن
مامان روشا
26 مرداد 92 9:06
وای شادی جون دلم رفت از عکس های این پسرک ناز دلم حسابی برایتون تنگ شده یه برنامه بزاریم همو بینیم. شادی جون کلا درمورد حرف بد زدن بچه ها تنها علاج بی اعتنایی کردنه و اینکه فقط توضیح بدی این حرف بده همین هر چی واکنش ما بیشتر باشه اونا بیشتر استفاده می کنن تازه این حرف پارسا خیلی هم بد نیست سخت نگیر.

زهرا جون با يه برنامه موافقم خيلي وقته بيرون نرفتيم.
پارسا متاسفانه حرفاي بد رو زودتر ياد ميگيره(معمولا از روي cdهاي كارتون و يا فيلمها)