پارساپارسا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

پارسا نفس مامان و بابا

مسافرت 3 نفره به هلند

1391/4/21 12:42
نویسنده : مامان شادی
477 بازدید
اشتراک گذاری

و اما سفر ما به هلند

بالاخره بعد از پيگيريهاي فراوان مامان وبابا و زحمت بابا صادق واسه فرستادن دعوتنامه، به ما ويزا ي هلند رو دادن. البته ما هم هرمدركي كه داشتيمو ترجمه كرديم و چقدر از اين در و اون در پرس و جو كرديم و...ولي من انتظار نداشتم تو اين اوضاع احوال امروزي ،به هر 3 تاي ما ويزا بدن ولي شكر خدا همه چي ok  شد.از قبل هم بليطمون رو رزرو كرده بوديم وگرنه مي بايستي بليط گرون مي خريديم.خلاصه روزاي اخر سال بود و ما هم با اين مشغله زياد كاري كه داشتيم بار و بنديلمونو جمع كرديم و 25 اسفند راهي شديم، چون نصف شب بود شما خواب بودي توي فرودگاه هم خيلي اذيتمون نكردي، ولي تو هواپيما بيشتر وقتو بيدار بودي.

فرودگاه امام خميني

وقتي رسيديم يه روز آفتابي بود و هوا هم عالي بود، بابا صادق اومده بود دنبالمون ما رو برد خونه خودش هم واسه شما و هم واسه مامان و بابايي هم كادو گرفته بود، شما هم كه از بدو ورود شيطنت رو شروع كرديد.روز دوم عمو حسن و دوستش اومدن ديدن ما و كلي خوشحالمون كردندو خيلي هم خوش گذشت .

نزديك خونه بابا صادق يه درياچه زيبا بود و پر از اردك و غاز و به قول پارسا جوجوهاي مختلف، كه پارساي مامان عادت كرده بود هر روز كه از كنار درياچه رد ميشه واسه جوجوها نون بريزه، چه حالي ميكردي وقتي هاپو مي ديدي ، كلي بايد با هاپو بازي مي كردي تا سير بشی و  رضايت بدی تشريف بياری.

نمي دونم به خاطر آب و هوا بود يا چيز ديگه كه ماشاءاله پارسا اشتهاش زياد شده بود در طول روز 2 تا موز و يه عالمه kit kat  و كلي خوراكي مي خورد، ولي ما مكافاتي داشتيم با كالسكه سوار شدن آقا پارسا كه همش ميخواست از زير كالسكه بياد بيرون.

 كنار درياچه

 

كنار درياچه

توي فروشگاه ها هم خودتو با يه چيزي سرگرم ميكردي و عاشق ماشين سواري بودي، هر ماشيني كه كنار هر فروشگاه بود تو بايد سوار ميشدي، طفلك بابا صادق و بابا حجت مسئول اين كار بودند

intertoys shop

 

 

اينجا هم با بابا صادق و عمو امير و خانم و بچه ها رفته بوديم فروشگاه IKEA، توي قسمت اسباب بازيها، و تو عاشق يه عروسك سياهپوست شده بودي و همه جا دنبال خودت مي بردي، اينم عكسش:

فروشگاه IKEA

 

 

ميدون و مركز خريد نزديك خونه باباصادق

پارسا در حال توپ بازي

 

مركز شهر آمستردام يه فروشگاه خيلي بزرگ و شيك و گرون هستش كه متعلق به ملكه هلنده، تو قسمت لباس بچه ها يه تلويزيون گذاشته بودن و بچه ها كارتون نگاه مي كردن كه پارسا از يه دختر بلوند خوشش اومده بود و همش با اون ادددددد مي كرد:

فوشگاه ملكه-پارسا و دوست دخترش

 

 

ميدون دام، معروفترين و ميدون هلنده كه همه توريستها جمع ميشن تو اين ميدون و واسه خودشمون حال مي كنن:

پسر كو ندارد نشان از پدر!!!

ميدان دام

 

پارسا و جوجوها:.

ميدان دام

 

ميدان دام

 

 

ايجا فروشگاه Mc Donald و پارسا روي ميز داره نقاشي مي كشه:

MC DONALD

 

بعد از 2 هفته كه ما هلند بوديم مامان منيژ و خاله مريم هم اومدن، تو اين عكس تازه از فرودگاه برگشتيم:

parsa

 

پسر هنرمند مامان در حال نواختن پيانو، خونه خاله سهيلا:

پسر هنرمند مامان در حال نواختن پيانو

پارسا ، آريان و Nathalia :

parsa,nathalia & aryan

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

SARA
3 شهریور 91 19:50
پارسا جون حسابی کیف میکنی با این مامان بابا ما اندازه توکه بودیم از شهرمون بیرون نرفته بودیم چه برسه هلند امیدوارم همیشه با مامانی وبابایی سفرهای خوبی داشته باشی
خاله شبنم
21 آذر 91 10:10
جاي من خالي...پس من چي؟؟؟؟ منو با خودت نبردي؟؟؟